کد خبر: ۴۱۱
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۹:۵۶
داستان کوتاهی درباره انصاف
همش دم از انصاف می زنیم و اگه از بالا تا پایین مملکت رو متهم نکنیم روزمون شب نمیشه. اما سوال اینجاست: خودمون چند مرده حلاجیم؟ از قدیم گفتن از هر دست بدی از همون دست می گیری.



متنک / کم فروشِ نامرد

مرد فقیری بود که همسرش از ماست کره می ساخت ،
مرد به صورت دایره های یک کیلویی کره ها را به یکی از بقالی های شهر می فروخت
و در مقابل مایحتاج خانه را می خرید .

روزی مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند
هنگامی که آنها را وزن کرد ، اندازه هر کره 900گرم بود

او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت :
دیگر از تو کره نمی خرم ، تو کره را به عنوان یک کیلو به من می فروختی
در حالی که وزن آن 900 گرم است ، مرد فقیر ناراحت شد
و سرش را پایین انداخت و گفت : ما ترازویی نداریم ، یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم ...


خبرهای مرتبط
نظرات شما
در صورت انتشار نظر به شما ایمیل زده می شود
طراحی و تولید : ایران سامانه